باز به یادت افتادم .....

ساخت وبلاگ
باز هم به یادت افتادم

 

امروز وقتی از همهء آدمهای مث خودم ، منزجر شدم

 

وقتی کم آوردم وقتی چارهء کارم ، سکوت و نگاه بود

 

کمبودِ دستهای سردِ تو رو حس کردم 

 

یا شاید هم نوازشِ پوستِ خنکت

 

دلم تنگ شد واسه لحظهء آرامش واسه نشستن و زول زدن ، به این حرکتِ

 

ساکن تیک تیکِ قلبِ من و شاخه های وجودِ تو

 

دلم طاقت نیآورد پر زد و به خیالِ تو افتاد غرق شدم

 

توی رؤیاهایی که هرگز با تو نداشتم

 

اوقاتی که میشد با هم تجربه کنیم

 

من و تو و این دنیا ، از فاصلهء دور

 

شاید ، یه جور ، عشقِ مرگ ، همیشه با منه

 

نمیدونم اینکه دلم میخواد تو چارچوبِ پنجرهء دوتاییمون ، معلّق بشم اینکه

 

دلم میخواد تو رو از اعماق ، نفس بکشم به تو فکر کنم

 

دلم برات تنگ شده

 

دلم برای تویی که هنوز نمیشناسمت و شاید هیچوقت ، نباشی تا که

 

کشفت کنم یا که کشف کنیم ، با هم

 

امروز هم باز به یادت افتادم

حرفهای دل شکسته...........
ما را در سایت حرفهای دل شکسته........ دنبال می کنید

برچسب : امشب باز به یادت,باز به یادت تف به ذاتت, نویسنده : 3harfenegina بازدید : 27 تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395 ساعت: 16:43